یکی از صحنه هایی که خیلی اذیتم میکرد, وقتی بود که مادری که تا لحظه های آخر زندگی فرزندش در کنار او نشسته بود و جان دادنش را نگاه میکرد, دستان سردش را در دست گرفته بود و اشک میریخت.. از زلزله نبود, اصلا ایران هم نبود.. از آوار جنگ بود و ما همه شاهد آن صحنه بودیم, از تلویزیون یا از نزدیک... از خودی ها و از طبیعت نبود.. از آدم بود که بر آدم میآمد... به هرحال...
خاطرات بم از تلخترین خاطرات همه ی ماست... نمیدانم فسادهایی که بعد از زلزله پیش آمد تلخ تر بود و یا خود زلزله.. هر کدام بود تلخترین مصائبی است که از انسان بر انسان میرود...
روحشان شاد... دل بازمانده هایشان آرام.
پاسخ به اين پيام