در ۴۰۰ سال پیش گالیله در دادگاهی محاکمه میشد. گناه او این بود که گفته بود زمین به دور خورشید می گردد. او به کمک تلسکوپ خود به این نتیجه رسیده بود. برای کسانی که به ابزار علمی مجهز نیستند هیچ چیز واضح تر از این نیست که هر روز میبیند خورشید از مشرق بالا می آید و دور زمین میچرخد و شب در مغرب غروب میکند. اشکال اصلی این بود که روحا نیان این برداشت عمومی را در کتاب مقدس یافته بودند. ابتدا میخواستند گالیله را در دادگاه به اعدام محکوم کنند. بعد تصمیم گرفتند که او را در خانه خود زندانی کنند.
واتیکن سپس تصمیم گرفت که خود ر صد خانه بسازد و فرضیه گالیله را رد کند. تحقیقات کشیشان در رصد خانه واتیکان ۴۰۰ سال به طول انجامید تا سر انجام در سال ۱۹۹۳ واتیکن ا علام داشت که فرضیه گالیله را میپزیرد. از او عذر خواهی کرد و مجسمه او را در جلو دادگاهی که او را محاکمه میکردند نهادند.
نتیجه اینکه آنچه را که دانشوران به کمک ابزار علمی خود میبینند ممکن است که با آنچه دیگران میبینند متفاوت باشد. این نکته ساده نقطه عطف در تارخ بشریت میباشد و بشریت را از دوران سیاه و وحشتناک قررن و سطی رهانید. هم ایننک نیز مشکل عظیم ما چیزی بیش از این نیست. گروهی اندک به ناگهان خودرا وارث همه دانأیی تاریخ میپندارند و علم امروزی را انکار میکنند. مردم ما هر روز در عمق فقر و بد بختی فرو میروند. آنان بیشتر به خواب سنگین خود فرو میروند. در کاخ بلورین خود بر با لای برج عاج میزیند. و واقیعیتهای جهان معا صر را به کلی انکار میکنند. آنان هستنند که بر سرنوشت میلیونها انسان حا کمند.
به نظر میرسد دانشجویان ما در بهترین دانشگاه فنی ما به کمک ابزارهای علمی خود چیزهای را دیده اند که با آنچه دیگران میانگارند تفاوت دارد. مشکل اصلی از اینجا سرچمشه میگیرد. روحا نیان ما نیز سر انجام به اشتباه خود پی خوا هند برد و شاید مجسمه گالیلههای جوان ما را در دانشگاه بگذارند. و از آنها تشکر کنند که با بذل جان و تحمل مصائب فراوان چراغ فرا راه ما شدند و ما را از جهل و نادانی رهانیدنند. ملت ما البته باید تا آنروز آن عذاب جان کاه را باری تاب آورند.
دانشجویانی که حالا در زندان هستند هیج گونه گناهی ندارند غیر از اینکه مثل گالیله آنچه را که بوسیله ابزار علمی خود یافته اند ابراز کرده اند. ابزار علمی البته میتواند روش قیاسی تفکر باشد. و یا روش حذف تناقضات از تفکرات. در یک دانشگاه فنی دانشجوین مجبور به فراگیری این روشهای تفکر هستند. چیزی که در حوزه از طلاب نمی خواهند. بر عکس هر گونه تمایلی به معقولات منفی تلقی میشود. ضرب لمثل "باز وارد معقولات شدی" از حوزه آمده است. گناه دنشجویان این است که وارد معقولات شده اند ولی آنها چیزی بیشتر از اینکه" زمین به دور خورشید می گردد" نمی گویند.
اگر حوزه دانشگاه را محدود کند فاجعه اتفاق خواهد افتاد. مدت سی سال است که استادان واقعی نمیتواننند سخن بگویند و آنها همه راه حلها را دارند. دانشگاه پادگان نیست که به او فرمان دهند که اینگونه بیندیش. حتا حوزه هم نیست که با نشان دادن سمبلها به او تغییر راه دهد. دانشگاه یک شاهراه بزرگ اطلاعاتی ایست. یک رودخانه است. این رودخانه ریشه در تاریخ دارد. دانشجوین شناگرانی هستند که مدتی در آن شنا میکنند و بعد میروند. هر کدام از دا نشجویان و یا استادان ممکن استت قطرا تی به این رود بیفزایند. ولی رود همواره در حرکت است. به زندان انداختن دانشجوین مثل به زندان بردن شناگرانی ا ست که در رود شنا میکنند.
به خاطر عشقی که به روحا نیان خود دارم اندیشیدم که چه گونه میتوان آن رود را از حرکت باز داشت. آن رود جایی در دوردست تاریخ از سقراط حکیم سر چشمه میگیرد؛ جایی از حکیم طوس و یا بو علی سینا و یا حافظ یا مولوی و یا سرانجام از قران کریم. هم آن رود در امتداد تارخ از همه خرد ورزان و دانشوران چیزی بر گرفته است.
سقراط حکیم برای "راستی در دانش" نباید آن جام زهر مینوشید. حکیم طوس نباید آن کاخ پر شکوه از خرد میسا خت ، بو علی نباید میگفت "همه چیز را همگان دانند" حافظ نباید تزویر را با شراب راستی میشست و محمد این برگزیدهترین افریده خدا وحی الهی خود نباید آشکار میساخت که: ای محمد مژده بده بندگان مرا که همه سخنان را بشنوند و از میان آنها بهترین را بگزیننند.
اما بار الها در مقابل تو سر بر خاک میسایم و همه عشقهای زمینی را به فراموشی میسپارم و انگونه که فرمان دادی خواهم کرد:
ای محمد مژده بده بندگان مرا که همه سخنان را بشنوند و از میان آنها بهترین را بگزیننند.
پاسخ به اين پيام